دانلود رمان در مسیر آب و آتش فرشته تات شهدوست

دانلود رمان در مسیر آب و آتش فرشته تات شهدوست رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان در مسیر آب و آتش از فرشته تات شهدوست با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

دختری به اسم مانیا محبی پزشکی خونده… می خواد به درسش ادامه بده تا تخصصش رو بگیره ولی در کنارش می خواد تو یه بیمارستان هم مشغول به کار بشه… مانیا با پدر و مادرش زندگی می کنه و تک فرزنده… تو زندگیش ۲ تا ارزو داره یکیش اینکه پزشک بشه که خب به این ارزوش رسیده… اون یکی ارزوش اینه که بره تو ارتش…

خلاصه کتاب در مسیر آب و آتش

ماشین رو جلوی خونه ی شمیم نگه داشتم… شمیم :خب کاری نداری؟… -از اول هم کاری نداشتم… –اونو که می دونم… تو هر وقت کارت به من گیر می کنه اینورا پیدات میشه… با لبخند نگاهش کردم و گفتم :خوبه اینو میدونی و بازم باهام میای… –چه کنین دیگه خرابه رفاقتیم… -پس بپا خونه خرابمون نکنی… خندید وگفت :نه دیگه در اون حد… ولی باشه تمام سعیمو می کنم… -نمی خوای بری؟… خیر سرم امشب قراره برام خواستگار بیاد… اونوقت نشستم اینجا و دارم با تو کل کل می کنم… د برو دیگه…
–خیلی خب بابا..چه جوشه خواستگارشم میزنه..بیا تو هم با این لگنت… دو کلام خواستیم حرف بزنیما… از ماشین پیاده شد… سرشو از پنجره کرد تو… لبامو جمع کردمو و پشت چشم نازک کردم… با صدای کشیده ای گفتم: اوهو… به ایکس تیری من میگی لگن؟… پس بیام به ابو قراضه ی تو بنازم؟… در ضمن دو کلامه تو ۲ ساعت تموم طول می کشه… فکر گوش منو نمی کنی لااقل به اون فک بدبختت یه استراحت بده… –تو به فک من کاری نداشته باش… برو یه فکری واسه ی گوشات بکن که خدادادی ایراد داره چرا میذاریش پای من؟…

دانلود رمان در مسیر آب و آتش فرشته تات شهدوست رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان قرعه به نام سه نفر فرشته تات شهدوست

دانلود رمان قرعه به نام سه نفر فرشته تات شهدوست بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان قرعه به نام سه نفر از فرشته تات شهدوست با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان در رابطه با سه تا برادره که وکیل پدرشون اطلاع میده که پدرشون ویلایی رو قبل از مرگش به نام این سه نفر کرده. با رفتن این سه برادر به ویلا و دیدن سه تا خواهر که آن ها هم ادعای مالکیت دارن داستان شروع میشه و….

خلاصه رمان قرعه به نام سه نفر

وارد خانه شدند. رایان با خستگی خودش را روی مبل پرت کرد. راشا هم درست کنارش افتاد. رادوین کیسه ی پول ها را روی میزانداخت و خودش هم روی مبل نشست. نگاه هر سه مستقیم به طرف کیسه ی راز پول بود. راشا با آرنجش زد تو پهلوی رایان و گفت: -رایان خدا وکیلی تو اون جمله رو از کجات گفتی؟ رایان: – کدوم جمله؟! راشا ادایش را درآورد: – یه گوشمالی حسابی بهش بدم تا دیگه دست به دزدی نزنه. چنین عملی نابخشودنیه. رایان پوزخند زد: -بیخی بابا اون لحظه یه جوی اومد منو گرفت.

و بعدشم اون چرت رو پروندم. رادوین نگاهی به هر دو انداخت و گفت: – بچه ها یه سوال؟ بد جور درگیرشم. راشا: – بپرس داداش بزرگه، خودم جوابت رو می دم. رادوین: – ما واسه چی می ریم دزدی؟ راشا یه کم نگاهش کرد و بعد هم دست به سینه تکیه داد به مبل. با انگشت به رایان اشاره کرد و گفت: – آهان! خب سخت بود از بعدی بپرس. رادوین نگاهش را به طرف رایان کشید. رایان یک کلام گفت: – مرض داریم. راشا: -خب جواب صحیح نیست، شما صد امتیاز از دست دادید. رادوین نفسش را فوت کرد و گفت:

– نه اتفاقا رایان راست می گه، ما مرض داریم. راشا: – بابا جمع کنید این حرفا رو. چیه؟بعد از یک سال تازه غول عذاب وجدان افتاده به جونتون؟! رادوین سرش را به نشانه ی مثبت تکان داد. رایان و راشا با تعجب نگاهش کردند. رادوین متفکرانه گفت: – یادتونه اولین بار کی رفتیم دزدی؟ راشا: – آره من یادمه. دقیقا یک سال پیش رفته بودیم کافی شاپ. رایان حرف رو کشید به دزدی ای که از خونه ی دوستش شده. بعد هم بحث عین پیتزا کش اومد. تو هم گفتی خداییش دزدی هم هیجان خودش رو داره ها….

دانلود رمان قرعه به نام سه نفر فرشته تات شهدوست بدون دستکاری و سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.