دانلود رمان معشوقه شیطان سما اسفندی

دانلود رمان معشوقه شیطان سما اسفندی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان معشوقه شیطان از سما اسفندی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

-شیطان اینه؟ با تعجب به منصور نگاهی انداختم. -اره قربان اینه. -اما اینکه… -اره یه زنه؟ گول قیافه مظلومشو نخورید قربان، مارمولکیه که دومی نداره‌. متعجب به دختر روبه روم نگاهی انداختم. چشمان کشیده، قد متوسط، اندام مزون. -میبینی اقا چشماش خدای شرارته بهش میگن شیطان ساکت این دختر بیشتر به الهه‌‌ زیبای رم باستان می‌خورد تا شیطان‌ ساکت. -چرا ساکت؟ -چون اون لالِ قربان. بی‌اختیار قهقه‌ای زدم یک دختر بچه لال اینجوری تن و بدن این نره غول‌ها رو لرزونده؟ -پاشو خودتو جمع کن مرد …

خلاصه رمان معشوقه شیطان

“مهرا” _یک ضرب المثل قدیمی هست که میگه سگ به سایه‌ شتر راه میره. گیج نگاهش کردم یعنی چی؟ سگ به سایه شتر راه می‌ رود. با کمی فکر مفهوم کلمات و ضرب المثلش را فهمیدمگ من در سایه خوان حرکت می‌کنم؟ و این قدرتم از قدرت او نشات می گیرد یعنی اگر خوان نباشد من هیچ چیز نیستم اصلا اینها به کنار به من گفت سگ؟؟ با خشم نگاه مات شده ام را در سالن گرداندم خبری از آران نبود مردک یالغوز چلغوز با اخم سالن را ترک کردم. _خانم آقا گفتند همراه… چنان نگاهی به نوچه ی آران انداختم که

مردک با آن قد و هیکل چند قدم عقب تر رفت. با حرص هنگام عبور از کنارش به او تنه زدم و خودم را به ماشینم رساندم. دلم خالی شدن خشمم را می‌خواست شاید کمی مشت زدن حال دلم را خوب کند. با یک تیک آف ماشینم را از جا کندم و مسیر عمارت را در پیش گرفتم. تمام مدت مسیر از کوچه ها و پس کوچه ها رفتم تا به ترافیک عصر تهران برخورد نکنم بلاخره بعد از یک ساعت و خورده علافی به عمارت رسیدم حتی این تایم تنهایی هم چیزی از حجم عصبانیتم کم نکرده بود. ماشین را پارک کرده و نکرده رها

کردم و با گام های بلند خود را به سالن ورزشی رساندم. این روزها این ساعت‌ها هرکار هم بکنم باز هم جایی از وجودم نا آرامم است من نمیتوانم نقش یک عروسک خونسرد را بازی کنم وقتی تمام وجود در جوشش است. جوشش خشم و اضطراب جوشش بهم ریختن تمام انچه که مدت ها برایش رویا بافی کردم. قدرت قدرت و قدرت… تا پایم به سالن رسید تمام سرها به سویم چرخید. مردهای درشت هیکل که محافظین عمارت بودند. بودن مردانی که با دیدنم رعشه‌ی ترس به وجودشان نشست و قیافه های خشنشان …

دانلود رمان معشوقه شیطان سما اسفندی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان افسون زمان سما اسفندی

دانلود رمان افسون زمان سما اسفندی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان افسون زمان از سما اسفندی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

آریانا دختر امروزی که از طرف دانشگاه به دیدن یک مجموعه تاریخی میره و اونجا با لمس گردنبندی عتیقه به گذشته و ۲۵۰۰ سال قبل سفر میکنه، و با مفهموم عشق، انتقام دشمن و دسیسه رو‌به رو میشه زمانی که می‌خواد به آرامش برسه و با آتانس زندگیش رو شروع، درس زمانی که بیخیال زندگی حالش شده به زمان خودش برمیگرده و…

خلاصه رمان افسون زمان

اریانا سرم بد جوری درد می کرد. جدا از اون سرما و سوز هوا کلافه ام کرده بود. داشتم قندیل می بستم. لعنتی تشک تختم چرا انقدر سفته؟ انگار به جای آبر توشو با سنگ پر کرده بود. دستمو بالا بردم و اطرافم کشیدم اما پتومو پیدا نکردم. صدایی به گوشم رسید، صدای خش خش برگ بود؟ این باد سرد هم لرز بدی به تنم انداخته بود، آخه کی پنجره رو باز کرده؟ نفس عمیقی کشیدم که بینیم پر شد از بوی خاک و گل، صد بار گفتم یک اتاق دیگه بهم ب بدین اخه کی پنجره رو ، رو به باغچه میزاره؟ صدایی به گوشم رسید،

انگار کسی بلند فریاد میزد _آریانا. باز مامان برای بیدار کردنم دست به روش غیراخلاقی زده و تلویزیونو با صدای بلند داره نگاه می کنه، لعنت به این شانسم… من به درک اخه مادر من، همسایه ها ازمون شکایت می کنن، خوبه میدونه با این روش بیدار کردنم باعث سرد دردم میشه. از روی اجبار آروم آروم چشمام و باز کردم، اولین چیزی که دیدم شاخه های خشکیده درختی بود. درخت؟ فکر کنم هنوز خوابم…! خواستم دستمو بلند کنم یه نیشگون از پهلوم بگیرم، ولی انگاری به دستم وزنه وصل بود. دردم گرفت !! ..درد؟

یعنی خواب نیستم؟ مگه آدم توی خواب دردش میگیره؟ _آریانا! هنوز آریانا خانم و پیدا نکرده که این! سعی کردم بدون توجه به صدای فریادهای که می اومد، بلند شدم بدنم کرخت بود و سنگین، سرگیجه و حالت تهوع شدیدی داشتم. -من کجام؟ اطرافم نگاهی انداختم… تا چشم کار می کرد درخت بود. جنگل؟! من چه جوری سر از اینجا در آوردم؟ نکنه دزدیدن منو؟ اگه دزدین پس چرا تو این جنگل انداختنم و رفتن؟ آخرین بار یادمه خونه بودم…. اخمی کردم و دستمو مشت کردم، آروم به سرم ضربه زدم و زمزمه کردم…

دانلود رمان افسون زمان سما اسفندی رایگان pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.