دانلود رمان محکمه راضیه درویش زاده

دانلود رمان محکمه راضیه درویش زاده رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان محکمه از راضیه درویش زاده با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

نفس دختری که بخاطر شرایط زندگیش، با زیبایی خیره کننده ش مردهای پولدار و گاهی زن دار رو به خودش جذب میکنه با اونا دوست میشه و بعد با تهدید ازشون پول میکشه، تا اینکه با مردی خشن و جذابی به اسم آریا صدر آشنا میشه. با هم عقد می کنند بی خبر از اینکه آریا از گذشته ی سیاهش خبر داره و قصدش…

خلاصه رمان محکمه

چشم هایش به تاریکی و بوی نم اتاق کوچکی عادت کرده بود که در صدای در آهنی اتاق رعشه به تنش انداخت. دست به زمین زد و از جایش بلند شد. -چی از جونم می خواید؟ برق اتاق روشن شد، از روشنی اتاق چشم هایش اذیت شد و سرش را پایین انداخت. حامد نیشخندی زد خم شد سینی غذا را کنار پای نفس گذاشت. کم و بیش از دلیل زندانی شدن نفس در این اتاق خبر داشت و هر چه می گذاشت دلش را بیشتر صابون میزد که با فرمان آقایش یه دل سیر خوشی کند با این دختر چموش..
نگاهش را با لذت به سر تاپای نفس گرداند و بالاخره لب گشود. -عجله نکن بالاخره می فهمی. لحنش چنان با شیطنت آمیخته بود که نفس با ترس و حیرت سرش را بالا گرفت که ترس مشهود در نگاهش حامد را به خنده انداخت. متوجه منظور حرف و نگاه کثیف حامد شد، ابرو در هم کشید با پایش زیر سینی زد. با صدای تیز سینی چشم هایش را لحظه ای بست و باز کرد حرصی گفت: -میخوام آریا رو ببینم. قدمی جلو برداشت و فریاد زد. -آریا… آریا…

حامد خیز برداشت دستش را جایی میان گلو و فک نفس جا داد و جسم نحیفش را محکم به دیوار کوبید. -خفه شو دختره ی هرجایی آریا خان با تو چه حرفی داره بزنه! نفس کم آورده بود نگاهش در پس ترسی که داشت نفرتی از حامد گرفته بود و تیز به نگاه وحشی حامد انتقالش می داد. حامد جری تر فشار دستش را بیشتر کرد. نفس، نفس کم آورد اما ناله نکرد تا جلوی این مردک ب ی رحم کم نیاورد. صدای بشکن زدنی در اتاق ساکت و سرد پیچید، بدون آنکه دستانش را از دور گردن نفس باز کند سربرگرداند چشمش که به آریا افتاد…

دانلود رمان محکمه راضیه درویش زاده رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان حکم امیر راضیه درویش زاده

دانلود رمان حکم امیر راضیه درویش زاده pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان حکم امیر از راضیه درویش زاده با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

آهو دختری که از بچگی عاشقِ پسر عموش شاهرخِ، درست زمانی که بعد از کُلی فراز و نشیب پدر آهو با ازدواجشان موافقت می‌کند. پسر خان”امیر” که تازه از خارج برگشته از آهو خواستگاری می‌کنه و همه چیز به یک باره بهم میریزه… رویاهای آهو با خودکشی شاهرخ ویران میشه و آهو میمونه با دلی غم زده و پر از نفرت که مسبب مرگ شاهرخ رو امیر علی میدونه از این رو تن به ازدواج با امیر میده و …

خلاصه رمان حکم امیر

_کارت ملیت رو بده. با صدای امیر به خودش آمد و خیلی سریع کارت ملی اش را از پوشه بیرون کشید. -بیا. امیر علی کارت را گرفت لحظاتی بعد در حالیکه کارهای ثبت نام را انجام می‌داد گفت: آخ که اگه بیوفتی همین دانشگاه خودم چی میشه! آهو که خبر نداشت امیرعلی استاده با تعجب چشمانش درشتش را درشت تر کرد. -دانشگاه تو؟ خندید. -منظورم دانشگاهیه که تدریس میکنم.چشمانش گرد تر شد. -مگه تو شرکت نداری‌. -چه ربطی داره؟ خب استاد هم هستم یعنی نمی‌دونستی تو؟ -نه خب من از کجا بدونم بعدشم رشتت مگه مهندسی عمران نبود.

هست ولی من توی دانشگاه انگلیسی عمومی درس میدم. آهو که سنخیتی بین رشته‌ش با زبان انگلیسی نمی‌دید گیج سری تکان داد. سوالات زیادی در ذهنش بود اما جلوی خودش را گرفت تا نپرسد امیر علی برگه ثبت نام رو با دستگاه پرینت گرفت. -بفرما تموم شد. -مرسی. از جایش برخواست تا برود که امیر طاقت نیاورد و با لحن شوخی گفت: فقط من نفهمیدم چرا اون رژ رو زدی. آهو مکثی کرد خودش که قصدش را می دانست برای همین با لبخند جوابی به امیر دادو چشمکی چاشنی لبخندش زد. -خوشکل بشم. -بی رژ هم هستی. خوب می‌دانست

در یک لحظه چه حرفی بزند که طرفش را مسخ خودش کند درست همان حالی که آهو برای لحظه ای داشت اما خیلی سریع به خود آمد و اتاق را ترک کرد یک دوگانگی عجیبی میان رفتارش شکل گرفته بود یک لحظه شیطنتش گل می‌کرد و لحظه ای بعد سرد میشد. امیرعلی نفسش را سنگین بیرون بعد از خروج آهو از اتاق تازه فرصت نفس کشیدن پیدا کرد بی قرار دکمه ها پیراهنش را باز کرد با یک حرکت از تنش خارج کرد و گوشه‌ی اتاق انداخت. جلوی آیینه به چهره سرخش چشم دوخت از اتفاقات چند هفته قبل پشیمان بودو خودش را بابت کارهایی که کرد …

دانلود رمان حکم امیر راضیه درویش زاده pdf رایگان بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.