دانلود رمان نشناختمت (جلد دوم) دوشیزه

دانلود رمان نشناختمت (جلد دوم) دوشیزه pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان نشناختمت (جلد دوم) از دوشیزه با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

شادن بعد از اینکه تصمیم میگیره از زندگی مسیح بره تمام تلاشش و برای اداره کردن زندگیش به تنهایی میکنه… ولی از یه سری حقایق نمیتونه فرار کنه و اتفاقاتی میفته که تصمیمش و عوض میکنه… اما این تصمیم هم میتونه ضامن خوشبختیش با مسیح باشه یا بازم راه غلط و انتخاب کرد؟؟؟

خلاصه رمان نشناختمت

با صدای خسته نباشید خسته نباشیدایی که از گوشه و کنار کلاس شنیده میشد سرعت نوشتنم رو بیشتر کردم و وقتی مطمئن شدم از اینکه دیگه چیزی برای نوشتن رو تخته نیست و استادم رضایت داده به تموم شدن کلاس کلر بوکم رو بستم و گذاشتم تو کیفم… سریع بقیه وسایلمم جمع کردم چون به احتمال زیاد کلاس سورا تا الان تموم شده بود و از اونجایی که یک دقیقه منتظر موندن براش مثل جا به جا کردن یه کوه با دست خالی سخت و غیرممکنه باید این زمانو کوتاه می کردم.

تا لطف کنه و بمونه تو اون راهرویی که چند وقتی بود برام تبدیل شده بود به تونل وحشت رو با هم رد کنیم… از دور دیدمش که داشت آماده رفتن میشد… به سرعت قدم هام اضافه کردم و خودمو چسبوندم بهش و از بازوش آویزون شدم… هینی کشید و با حرص گفت: -شادن… به خدا آخرین باره که منتظرت می مونما… دو ساعته کلاسم تموم شده… -اولاً که شرمنده… نمیدونم میدونی یا نه… ولی من تو اون کلاس دانشجوام نه استاد… بعدشم… دیگه چرت و پرت نگو لطفا…

تو آدمی هستی که دو ساعت منتظر بمونی؟؟؟با عقل جور در میاد؟؟؟ -دفعه بعد بهت نشون میدم چی با عقل جور در میاد… -تقصیر خودته که این ترم این درس و با من برنداشتی که هم خودت و راحت کنی هم منو… -من از این استاد خوشم نمیاد… میمونم ترم بعد با رافعی برمیدارم… -نگو از این استاد خوشم نمیاد… بگو از اون استاد بیشتر خوشم میاد… -حالا هرچی… بعدشم… من مثل تو نیستم که شوهر داشته باشم و بخوام این ترمم زود تموم کنم و برم بشینم ور دلش…

دانلود رمان نشناختمت (جلد دوم) دوشیزه pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان اوشیدا دوشیزه

دانلود رمان اوشیدا دوشیزه pdf بدون سانسور

موضوع رمان :

رایگان
آویشن دختر تنها و سختی کشیده ای است که به دلیل بی پولی و بی پناهی به دنبال کار می گردد. در این بین شخصی به او پیشنهاد کار با حقوق بالا می دهد که آویشن به خاطر حقوق و مزایای خوب این شغل نمی تواند این پیشنهاد را قبول نکند.
ولی خبر ندارد که صاحبکار اصلیش، همسر سابقش هست که بعد از پنج سال برگشته تا انتقام گذشته را…

خلاصه رمان اوشیدا

اون شبم به اصرار پریا رفتم خونه شون و صبح از همونجا راه افتادم سمت آدرس خونه افخم. استرس غیر قابل انکاری داشتم که نمی دونستم واسه چیه. شاید از اینکه انقدر راحت و بی دردسر منو قبول کرد منی که یک سال تمام دنبال یه کاری میگشتم که حداقل ته تهش دویست تومن برام بمونه منی که باید خودم و به آب و آتیش میزدم تابه چشم صاحبکارا بیام و منو استخدام کنن ولی باحرف دیشب پریا که یجورایی حرف برسام و تکرار کرد یه کم آروم گرفتم. اونم گفت مسلماً نمیتونه ریسک کنه و پای هرکسی رو به خونه اش باز کنه و

خب شاید من به دلش نشستم که قابل اعتماد دونستتم و خب مطمئناً منم تصمیم نداشتم ناامیدش کنم از این اعتماد. تو اتوبوس وایستاده بودم و منتظر یه جای خالی که برم بشینم چون اصلاً طاقت سرپا وایستادن و نداشتم از طرفی هم زود از خونه در اومدم که بتونم با اتوبوس بیام و سر وقت برسم. چشمم به که جمعیتی بود سر صبح تو اتوبوس بودن و اکثراً داشتن چرت میزدن‌و گوشم به آهنگی که از هندزفری تو گوشم پخش میشد. دستی به پالتویی که از پریا قرض گرفتم و چند سایز برام بزرگ بود کشیدم و تو تنم مرتبش کردم. یه گره

محکم به کمربندش زده بودم که گشاد بودنش زیاد به چشم نیاد هرچی باشه بهتر از مانتوی رنگ و رو رفته خودم بود. دیروز با بدبختی وقتی جلوی افخم نشسته بودم سعی کردم قسمت هایی که بیشتر رنگش رفته رو بپوشونم که نبینه ولی امروز دیگه روم نشد بپوشمش. با اینکه میدونم حالا حالاها باید با همون سر کنم. بعد از پیاده روی مسافتی از ایستگاه اتوبوس بالاخره رسیدم به آدرسی که تو برگه نوشته شده بود. ولی هرچی نزدیک تر میشدم تعجبم بیشتر میشد. خب از دیروز کلی اینجا رو برای خودم تجسم کرده بودم ولی حالا …

دانلود رمان اوشیدا دوشیزه pdf بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.