دانلود رمان قلب سیاه

دانلود رمان قلب سیاه اثر میرا به صورت رایگان

دانلود رمان عاشقانه ، تخیلی ، صحنه دار قلب سیاه اثری بینظیر از میرا رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : قلب سیاه

تعداد صفحه : 1248

نویسنده : میرا

ژانر : عاشقانه ، تخیلی ، صحنه دار

دانلود رمان قلب سیاه به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

قلب سیاه خلاصه رمان

کی فکرشو میکرد زندگیم با یه تصادف عوض شه؟ یه شب سرگردون توی جنگل تاریک دنبال بازمانده های تصادف بودم که توسط یه پورتال سر از دنیایی در اوردم تا مدتها فکر میکردم خوابه … جنگل_مرگ با …

گوشه ای از رمان قلب سیاه

###

– – –

– – –

دانلود رمان آبی پسر بد از Blue بدون سانسور

دانلود رمان آبی پسر بد از Blue به صورت رایگان

دانلود رمان عاشقانه آبی پسر بد اثری بینظیر از Blue رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : آبی پسر بد

تعداد صفحه : 1551

نویسنده : Blue

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان آبی پسر بد به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

آبی پسر بد خلاصه رمان

کلیئو عادت داره از خودش و حقش دفاع کنه و اینو از همون ده سالگی، که پسرمون موهاشو کشید و کتاب، دفترهاشو پاره کرد یاد گرفت، اما خب پشت همه این دعواها چیزی هست که خیلی طول میکشه تا کلیئو ..

گوشه ای از رمان آبی پسر بد

پسرمون کم حرفه، البته نیازی هم به حرف زدن نداره همه چیزو با اون چشمهای سیاه گیراش بیان میکنه، یه مقدار هم آلفا تشریف داره، با اون قد و بالا و چیزی در موردش هست که هیچکی خبر نداره…. توی شهری که من زندگی میکنم یک خط وجود داره. این خط نامرئیه. مثل کاغذ نازک و مثل تیغ تیزه. اما وجود داره.حدودا نوزده سال من یک طرفِ اون زندگی میکردم. سمتِ جنوبی. سمتی که آدمهای سخت کوش و صادقی داره اما ما پول زیادی نداریم. ما ساختمونهای قدیمی، حیاطهای داغون و خونههایی داریم که توی بادِ قوی جیر جیر میکنند و تکون میخورند. سمت شمالی مال پولدارها و قدرتمندهاست. سمتی با خونه های بزرگ، چمنهای کوتاه شده و ماشینهای گران قیمت. سمتی که من به دلایل مختلفی کاملا ازش متنفرم. اما الان نمیخوام در موردش حرف بزنم. من یک مأموریت دارم، یک مأموریتِ خیلی مهم. توی شش ماه گذشته من در بالاترین قسمتِ سمتِ شمالی زندگی کردم. اما نه به انتخاب خودم به خاطر شرایط. و مِلکی به اسم “پِلییِدیز”* رو خونهی خودم مینامم. اسمش برگرفته از صورتِ فلکی با هفت ستاره در آسمانه. ظاهرا به خاطر اینکه عمارتِ کاخ مانندی که توی این املاک قرار داره هفت برج داره. و امشب ماموریت من اینه که دزدکی واردش بشم. منظورم وارد عمارته. ### – – – قیمت : 11 هزار تومان

دانلود رمان آقای پینوشه اثر آزیتا خیری pdf

دانلود رمان آقای پینوشه اثر آزیتا خیری نگارش قوی

دانلود رمان عاشقانه، معمایی آقای پینوشه اثری بینظیر از آزیتا خیری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : آقای پینوشه

تعداد صفحه : 1523

نویسنده : آزیتا خیری

ژانر : عاشقانه، معمایی

دانلود رمان آقای پینوشه با لینک مستقیم به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

آقای پینوشه خلاصه رمان

چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد، برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست! او به خانه انتهای بن‌ بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر و سوده و بیوک از هم می‌شکند و خلوت بابونه، دختر خانه‌ بن‌بست با ورود یک‌باره همه اعضای خانواده از هم می‌پاشد. اما این همه ماجرا نیست …

گوشه ای از رمان آقای پینوشه

راه زیادی مانده بود. در آن شلوغی و ترافیک آزار دهنده به دختری که کنار خیابان ساز می‌زد نگاه کرد هم سن و سال بابونه او بود؛ دختر زیبایش که حالا جایی در پیاده روی خیس گونی‌اش را روی زمین پهن کرده و آدمک هایش را روی آن چیده بود. دختربچه ای وقتی با مادرش از مقابل بساط او می‌گذشت هیجان زده گفت: نی‌نی… نی‌نی! مادر دست او را محکم تر کشید و غر زد: بریم… اینا نی‌نی نیستن. بابونه روی کنده درختی نزدیک بساطش نشست و دست‌های یخ کرده‌اش را مقابل دهانش گرفت و ها کرد، هودی‌اش هنوز نم داشت و از جایگاه همیشگی‌اش در خیابان انقلاب خیلی دور شده بود.نومیدانه به عابران نگاه کرد آدم های این اطراف بعید بود برای دانلود آدمک‌های چوبی او پولی خرج کنند. کوله‌اش را روی پاهایش گذاشت و به آدمک چوبی ای که از زیپ کوله آویزان بود نگاه کرد.

اخم و لبخندش در هم آمیخته بود. وقت نوازش کله صاف آدمک زمزمه کرد: عوضی! پسر جوانی پرسید: این آدمکه چند؟ بابونه به آدمکی که او اشاره کرده بود نگاه کرد. لبخندش عمیق تر شد. خم شد و آن را برداشت. در حالیکه با خیرگی نگاهش می‌کرد جواب داد: این آقا مشتباس همسایه مون بود… خدا رحمتش کنه.

پسرجوان متعجب صدا زد: خانوم! بابونه آدمک را به سوی او گرفت و جواب داد: هر چی کَرَمته و نگاهش با آقا مشتبا کشیده شد به سوی دست‌های آن مرد جوان. مرد چند اسکناس از کیف پولش درآورد و آن را به دست بابونه داد و با نگاه به کیف او پرسید: اونم فروشیه؟ بابونه به آدمکی که از زیپ کیفش آویزان بود نگاه کرد. از لبخندش غم می‌چکید جواب داد: نه. -اینم اسم داره؟ بابونه اسکناس‌ها را در جیب شلوارش گذاشت و به سردی جواب داد: توقف بیجا مانع از کسبه آقا! مرد به خنده افتاد و از او دور شد. بابونه دوباره روی کنده درخت نشست روی سر دست کشید و زمزمه کرد: تو رو آخر از همه می‌فروشم. به یه عوضی عین خودت… آقای پینوشه …

###

– – –

قیمت : 14 هزار تومان

دانلود رمان میراث هوس اثر مهین عبدی

دانلود رمان میراث هوس

دانلود رمان عاشقانه میراث هوس اثری بینظیر از مهین عبدی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : میراث هوس

تعداد صفحه : 831

نویسنده : مهین عبدی

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان میراث هوس با لینک مستقیم به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

میراث هوس خلاصه رمان

تصمیمم را گرفته بودم! کنارش ایستادم و به او نگاه کردم. انگشتانم دستانش را لمس کردند و صورتم را به او نزدیک کردم. بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی ارتباط داشته که…! باورش نداشتم این حقیقت تلخ را اما… حالا من هم مثل خودشان بازی می‌کردم! -فکر نمی‌کردم ارتباط با تو انقدر از نزدیک خوب باشه! انقدر نزدیک و دور از اون تماسای تصویری و چت‌هامون! تکانی خورد و دست روی دست‌هایم گذاشت …

گوشه ای از رمان میراث هوس

وارد اتاقم شده و قبل از هر کاری شماره یگانه را گرفتم. -بگو.در اتاق را بسته و نفس عمیقی کشیدم و بعد رها کردن نفس حبس شده ام گفتم: به کجا رسوندی؟بیخیال و خونسرد جوابم را داد: چی رو؟چشمانم را گرد کردم: همون فیلمارو!نچی کرد: داره درست میشه دیگه.با تردید و نفسی که به یکباره تنگ شده بود پرسیدم: یعنی چی که داره درست میشه؟ به کی دادی درست کنه؟ مگه… مگه خودت درست نمی‌کنی یگانه؟

کمی مکث کرد: خب یعنی دادم به مسیح اوکی کنه…نمی‌دانم نفس می‌کشیدم یا نه اما باور حرفی که یگانه زده بود را نداشتم.فیلمی که درونش من به نمایش درآمده بودم آن هم نه با وضع مناسب دست مسیح برادر یگانه بود؟

مسیحی که من با او نشست و برخاست کرده و رفت و آمد داشتم؟به زحمت کلمات را از میان لب‌هایم بیرون ریختم: تو… تو چیکار کردی یگانه احمق؟ الان… الان مسيح ببینه… چه فکری در مورده من می‌کنه؟وای یگانه… برو تا دیر نشده… برو بگیر ازش خواهش می کنم!صدای او هم دردمند بود: بخدا تقصير من نیست کمند داشتم برات می‌زدم …

دانلود رمان می گل (دو جلد) از سمیرا میس نگارش قوی

دانلود رمان می گل (دو جلد) اثر سمیرا میس به صورت رایگان

دانلود رمان عاشقانه می گل (دو جلد) اثری بینظیر از سمیرا میس رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : می گل (دو جلد)

تعداد صفحه : کامل بدون سانسور

نویسنده : سمیرا میس

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان soul land به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

می گل (دو جلد) خلاصه رمان

جلد اول

دختری به نام می گل که خواهرش تر گل میخواست اونو مجبور به تن فروشی کنه….اما این دختر میخواد درس بخووونه…….

پسری که خواهرش قبلا با اون رابطه داشته می گل رو ازش میخره یه آدم مغرورر……….به خاطر اینکه به فساد کشیده نشه….

جلد دوم

میگل و شهروز بچه دار میشن…

گوشه ای از رمان می گل (دو جلد)

###

– – –

قیمت : 15 هزار تومان

دانلود رمان چه ساده شکستم [ دو جلدی ] از آزیتا خیری بدون سانسور

دانلود رمان چه ساده شکستم [ دو جلدی ] از آزیتا خیری به صورت pdf

دانلود رمان عاشقانه چه ساده شکستم [ دو جلدی ] اثری بینظیر از آزیتا خیری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : چه ساده شکستم [ دو جلدی ]

تعداد صفحه : کامل بدون سانسور

نویسنده : آزیتا خیری

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان ظالم و زیبا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

چه ساده شکستم [ دو جلدی ] خلاصه رمان

روي يكي از نيمكت‌هاي سالن شلوغ ترمينال، جاي خالي پيدا كردم. در حالي كه خسته و عرق‌ريزان روي آن مي‌نشستم به ساعت بزرگي كه از سقف ترمينال آويزان بود نگاه كردم. هنوز يك ساعت تا حركتم وقت باقي بود. به پشتي صندلي تكيه دادم و به آدم‌هايي كه با عجله مي‌آمدند و مي‌رفتند خيره شدم. عجله و هراس و اشتياق و گاهي ترسشان برايم جالب بود. حالا راحت مي‌توانستم به دور و بر و آدم‌هاي مقابلم خيره شوم، بدون اين‌كه مجبور باشم نگاه ملامتگر و سرزنش بار كسي را تحمل كنم. كنارم زن و مرد جواني ايستاده و مشغول صحبت با همراهانشان بودند.

گوشه ای از رمان چه ساده شکستم [ دو جلدی ]

فقط معرفی رمان میباشد

دانلود رمان شب نشینی پنجره های عاشق از  گلناز فرخ نیا به صورت pdf

دانلود رمان شب نشینی پنجره های عاشق رایگان

دانلود رمان عاشقانه شب نشینی پنجره های عاشق اثری بینظیر از گلناز فرخ نیا رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : شب نشینی پنجره های عاشق

تعداد صفحه : 2612

نویسنده : گلناز فرخ نیا

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان فرشته من به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

شب نشینی پنجره های عاشق خلاصه رمان

حکایت دختری به نام سایه را که از دانشگاه اخراج شده، اما از اون جایی که سابقه بدش فرصت انجام خیلی از فعالیت ها رو از اون گرفته، به پیشنهاد یکی از اطرافیانش به سراغ شغل آشپزی میره، او در خونه هایی که بهش پیشنهاد داده میشه، شروع به کار می کند، در این بین مردی عجیب و بدخلق که از قضا درگیری های زناشویی بسیاری هم داره، سر راه سایه قرار می گیره …

گوشه ای از رمان شب نشینی پنجره های عاشق

به پهلوی مامانم می‌زنم که داخل برود. تا بخواهد فرصتِ سوال‌و‌جواب پیدا کند، خودم سریع پله‌های یک طبقه را پایین می‌آیم. باز موبایلم در جیب شلوار جینم می‌لرزد. می‌ایستم و با کورسویی از امید در دل می‌گویم یعنی ممکن است آن شماره‌ای نباشد که نمی‌خواهم ببینم! و باز امیدم نا‌امید می‌شود. چند لحظه به دیوار راهرو تکیه می‌دهم. با بهت همان‌طور که به اسم رضا خیره می‌مانم. فکر می‌کنم آخر چطور ممکن است بعد از این همه سال، درست از پنج صبح روز عقد سپیده او باید به یاد من بیفتد.

هر چند دقیقه یک‌بار هی به من زنگ بزند؟ دوباره گوشی را در جیب شلوارم سر می‌دهم. با این‌که اصلاً آدم خرافاتی نیستم اما کم‌کم دارد دلم شور می‌افتد. به سرعتِ قدم‌هایم می‌افزایم. بدو‌ بدو خودم را به حیاط می‌رسانم. هوای داغ تابستان در جا به استقبالم می‌آید. سریع می‌چرخم و از راهروی باریک سمت چپ به‌طرف حیاط‌خلوت می‌روم. بلافاصله با دیدن تور سپیده که توسط باد لای آجرهای باقی‌مانده از تعمیرات طبقه سومی‌ها گیر کرده است آه از نهادم بلند می‌شود.

حیاط‌خلوت بر‌عکسِ حیاطِ اصلی کثیف و پر از اسباب اضافی و شلوغ و بی‌سر‌وسامان است. به قول مامان سگ صاحبش را نمی‌شناسد. سعی می‌کنم با نهایت دقت و احتیاط تور سپیده را از زمین بردارم. حواسم پیِ دنباله بلندش است که کلا سیاه شده و لبه‌ی تور کوتاهش که به لطف آجرها، گردِ نارنجی گرفته. ناگهان با حسِ حضور شخصی پشت پنجره‌ی طبقه‌ی اول که کاملاً هم سطح با حیاط‌خلوت است خون در تنم یخ می‌بندد. تا سرم را بالا می‌برم، می‌بینم کسی نیست. قلبم بی‌امان می‌کوبد….

دانلود رمان راز_مرگ pdf

دانلود رمان راز_مرگ بدون سانسور

دانلود رمان #عاشقانه #پلیسی #معمایی راز_مرگ اثری بینظیر از تمنا زارعی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : راز_مرگ

تعداد صفحه : 632

نویسنده : تمنا زارعی

ژانر : #عاشقانه #پلیسی #معمایی

دانلود رمان رئیس جذاب من pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

راز_مرگ خلاصه رمان

روایتی جذاب از زندگی مهتاب که پدر و مادر خود را در نوزادی از دست داده و از خواهر دو قلو ی خود دور میماند و با عموی خود یه ایران می آید، حالا در سن ۱۹سالگی سالار پسر عموی مهتاب که سرگرد نیروی انتظامی است و همسر خود را از دست داده و اکنون مهتاب برای نگهداری از فرزند سالار با او ازدواج میکند، بعد از ۷سال خواهرش ماریا به ایران می آید و رازهای …

گوشه ای از رمان راز_مرگ

###

– – –

قیمت : 14 هزار تومان

دانلود رمان تنهایی اثر  مریم بوذری بدون سانسور

دانلود رمان تنهایی رایگان

دانلود رمان عاشقانه تنهایی اثری بینظیر از مریم بوذری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : تنهایی

تعداد صفحه : 3526

نویسنده : مریم بوذری

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان ضربان قلب به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

تنهایی خلاصه رمان

چند ماهی بود حسابدار یکی از شرکت های وابسته به هولدینگ ساختمانی جاوید شده بودم که متوجه اختلاس مدیر اجرایی شرکت شدم… به زحمت شماره مهندس جاوید که به فرعون بزرگ معروف بود رو به دست آوردم و باهاش تماس گرفتم و از اختلاسی که تو شرکت درو پنجره سازی هولدینگ می شد خبر دادم‌ ولی نمی دونستم خودم رو تو چه هچل بزرگی خواهم انداخت.

گوشه ای از رمان تنهایی

چند روز از رفتن جاوید به ترکیه می گذشت.. با صدای زنگ گوشیم متوجه موبایلم شدم و با دیدن اسم جاوید روی اون سریع پاسخ دادم. بعد از سلام و احوالپرسی ازم خواست به اتاقش برم و تو کشوی دفترش موبایلی رو که اونجا گذاشته پیدا کنم به اتاقش رفتم و از کشوی میزش موبایل رو برداشتم و او با گفتن رمز که انگار تاریخ تولدش بود وارد لیست تماس ها شدم و شماره آخرین تماس رو به جاوید دادم با خودم گفتم: پس اینطور جناب جاوید دو تا موبایل دارند… ازش خداحافظی کردم و همین که خواستم موبایل رو ببندمو سر جاش بذارم با دیدن برنامه اینستاگرام واردش شدم و با دیدن آیدی آراز حصاری ۲ برق از سرم پرید یه جورایی ته دلم حدس می زدم که آراز حصاری ۲ او باشه ولی باز از این واقعیت جا خوردم… صدای زنگ موبایل در دستم از جا پروندم و با دیدن تماس با شماره جاوید ناخودآگاه تماس رو وصل کردم: گوشی رو بذار سر جاششش… از لحن پر تحکم و عصبانیش قلبم فرو ریخت. از کجا فهمیده بود… بعد یاد دوربین افتادم… همزمان به اطراف نگاه می‌کردم تا بتونم دوربین داخل اتاق رو پیدا کنم. پیداش کردم …

دانلود رمان نوشیکا اثر نساء حسنوند  نگارش قوی

دانلود رمان نوشیکا اثر نساء حسنوند

دانلود رمان عاشقانه نوشیکا اثری بینظیر از نساء حسنوند رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت بیست کتاب دانلود کنید

اسم رمان : نوشیکا

تعداد صفحه : 2847

نویسنده : نساء حسنوند

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان نوشیکا pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

نوشیکا خلاصه رمان

خلاصه رمان: امروز بار جدید سفارش دادم، حول‌ و‌ حوش ساعت ۱۱ میرسه در مغازه. یاسر حواست جمع باشه بار ابریشمه، کم و کاستی پیش نیاد… آره خودمم هستم، تا نیم ساعت دیگه برمی‌گردم، فقط اگه زودتر از من اومدن تو حواست باشه. پیچید تا پله‌ های حجره‌ی حاج صابر رو بالا برود که با دیدن موتوری که با سرعت به سمتش می‌آمد و شیشه‌ای که در دستش بود، حرف در دهانش ماسید. نمی‌دانست ماجرا چیست، فقط متوجه شد آن دختر چادری با مشمای پر آبی که دو ماهی قرمز داخلش بود و چند قدمی با او فاصله داشت، هدفشان است.

گوشه ای از رمان نوشیکا

چرا به صورتش نگاه نمیکرد؟ رفتار دخترک درست از بعد عقد تغییر کرده بود تمام برخوردهایشان را مرور کرد در همه حالت دخترک جسور بود و پر سر و زبان نگاهش جسارت داشت و بی پروا بود. چه چیزی تغییر کرده بود که این گونه نسبت به او جبهه گرفته و حتی به صورتش نگاه نمیکرد؟! ذهن درگیرش جمله ی آهو را هلاجی نکرده بود که او به قصد ترک اتاق از کنارش گذشت و یاسین ناغافل بازویش را گرفت. آهو هراسانه چرخید و بدون اینکه مهلت کاری به یاسین بدهد با شدت بازویش را از دست او کشید. چی… چیکار میکنید؟! رنگش به گچی دیوار رفته بود و یاسین را در بهتی بدتر از قبل فرو برده بود. گیج در را بست که تا زمانی که تکلیفشان را روشن نکرده کسی مزاحم نشود و نفهمید چطور دل دخترک بیچاره را آشوب کرد. ضربان قلبش اوج گرفت و دستانش از ترس یخ زد. وقتش رسیده بود؟ یعنی صبرش تا همینجا بود؟ عقب عقب رفت و با تته پته گفت: چرا… چرا در رو بستید؟ بازش… بازش کنید. جمله ی آخر را با التماس نالید و چشم های یاسین از تعجب گرد شد. در عجب بود از رفتارهای آهو قدمی جلو رفت و با شک پرسید چیزی شده آهو خانوم؟ من کار اشتباهی کردم؟ ای آهو خانوم و درد چرا رهایش نمی کرد؟ کم مانده بود اشکش در بیاید. در رو باز کنید. توروخدا. ابروهای یاسین به پس کله اش رسیده بود. این چه رفتاری بود؟! ### – – – قیمت : 25 هزار تومان

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
ابر برچسب ها
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.