دانلود رمان چیزهایی هم هست مهسا نجف زاده

دانلود رمان چیزهایی هم هست مهسا نجف زاده رایگان pdf بدون سانسور

موضوع رمان :

دانلود رمان چیزهایی هم هست مهسا نجف زاده رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان دکمه و گناه (جلد پنجم مجموعه دکمه) پنلوپه اسکای

دانلود رمان دکمه و گناه (جلد پنجم مجموعه دکمه) پنلوپه اسکای بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان دکمه و گناه (جلد پنجم مجموعه دکمه) از پنلوپه اسکای با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

قرار بود اونو به تریستان برگردونم و معامله رو تموم کنم. اما از حالا از روزی که قراره آدلینا رو برگردونم وحشت دارم. واقعا میتونم این کار رو بکنم؟ من قرار بود به چیزهایی که به این زن مربوطه اهمیت ندم. من قرار بود به هیچکسی اهمییت ندم. در واقع من به بلیسیما اهمیت میدم.

خلاصه رمان دکمه و گناه

لارز جلوی در جواب داد و تعظیمی کرد . ” آقای بارستی، آقای بارستی الان اینجا نیستن. من بهشون اطلاع میدم که شما اومدید. ” ” من نیومدم اون رو ببینم. اومدم پیرل رو ببینم. ” همچنان در چارچوب در ایستاده بود و راه رو بسته بود و مثل همان پیشخدمت مودب همیشگی رفتار نمی کرد. یک دستش رو روی در گذاشته بود و یک لبخند حرفه ای بر لب داشت که اصلا واقعی نبود. تنها زمانی که به نظر می رسید واقعا لبخند میزنه، وقتی بود که با پیرل حرف میزد. ” ارباب دستورهای مخصوصی در مورد همراه های پیرل بهم داده. من مطمئنم که شما میدونین…

” آخرین باری که با پیرل تنها بودم کرو سخت بهش تلنگر زد که منو راه نده وقتی خودش نیست. ” آره، میدونم. اون نظرش رو تغییر داده. ” ” تا زمانی که این رو از زبون خودشون نشنوم شما باید دفعه دیگه تشریف بیارید. ” ” دست بردار ، لارز. تو نمیتونی الان جدی باشی. ” لارز از خندیدن دست کشید و در رو بست. حتی قفلش کرد. واوو چه ضربه ای. به کرو زنگ زدم و درباره راه ندادن لارز گفتم و بعد قطع کردم. چند دقیقه بعد، لارز در رو باز کرد. ” لطفا بفرمایید تو، آقای بارستی میتونم چیزی براتون بیارم؟ ” وقتی وارد اتاق شدم چشمام رو چرخی دادم.

“باهام خوب نباش اونم بعد از اینکه در رو روی صورتم بستی. ” ” من دستورها رو دنبال می کنم. “دست هاش رو پشت سرش گذاشت. ” من سریع چیزی برای خوردن آماده میکنم. خانم بارستی اخیرا غذا نمیخوره. شاید بتونید وادارش کنید بخوره. ” به آشپزخانه رفت و ناپدید شد. اتاق نشیمن طبقه پایین رو چک کردم، اما اونجا پیداش نکردم. بعد به ایوان رفتم و می دونستم که ترجیح میده در یک روز خوب مثل امروز اونجا بشینه. اونجا بود، روی یکی از صندلی های راحتی لم داده بود، شلوار جین و تیشرت مشکی پوشیده بود. عینک آفتابی روی پل بینیش بود، اما…

دانلود رمان دکمه و گناه (جلد پنجم مجموعه دکمه) پنلوپه اسکای بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان راه طولانی تکین حمزه لو

دانلود رمان راه طولانی تکین حمزه لو pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان راه طولانی از تکین حمزه لو با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

کتاب حاضر، دربردارنده رمانی فارسی، با موضوع جنگ و سرنوشت است. در رمان آمده: «صالح» جوانی است که به همراه مادر و عمّه و شوهر عمّه‌اش «اکبر» و پسرعمّه‌اش «مهدی» زندگی می‌کند. صالح در کار خود موفق است. تمام کودکی و نوجوانی‌اش را با کابوس و خوشی‌های جنگ سر کرده است…

خلاصه رمان آمده: «صالح» جوانی است که به همراه مادر و عمّه و شوهر عمّه‌اش «اکبر» و پسرعمّه‌اش «مهدی» زندگی می‌کند. صالح در کار خود موفق است. تمام کودکی و نوجوانی‌اش را با کابوس و خوشی‌های جنگ سر کرده است…

خلاصه رمان راه طولانی

هوا هنوز گرگ و میش بود که نفس زنان از خواب بیدار پریدم.  خیس عرق در جایم نشستم. دهنم خشک و بدمزه بود، به پنجره نگاه کردم و از آنجایی که پرده کنار رفته بود به آسمان خیره شدم، ماه هنوز با قدرت تمام در پهنه ی آسمان می درخشید اما من از صدای پرنده ها که تک و توک شروع کرده بودند به خواندن دعای صبح گاهشان، دریافتم که چیزی تا سحر نمانده است.

قلبم تند تند می‌زد. قبل از آن که خوابم را فراموش کنم، به سرعت قلم و خودکاری که بالای سرم گذاشته بودم را برداشتم و در همان تاریکی بی توجه به خطوط کاغذ نوشتم. چند هفته پیش هم خواب بدی دیدم، اما بعد از آن که از خواب پریدم هر چه دیده بودم از یادم رفت. این بار می خواستم چیزهایی که یادم مانده را یادداشت کنم تا سر فرصت به آن فکر کنم…

دانلود رمان راه طولانی تکین حمزه لو pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان دواج مجدد دواج مجدد  مهربانو

دانلود رمان دواج مجدد دواج مجدد مهربانو pdf بدون سانسور

دانلود رمان ازدواج مجدد از مهربانو با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

سهیل مرد خشنی که اهل ازدواج نیست.مردی سرسخت که شب خاستگاری از بهار شرط یه همخونه بودن ساده رو میذاره اما بهار کاری میکنه که….

خلاصه رمان ازدواج مجدد

مقابل آینه قرار گرفت و به تصویر خودش خیره شد. از نظر ظاهر هیچ چیزی کم نداشت تازه هر چه به اوج جوانی نزدیک تر چهره اش زیباتر و جا افتاده تر از قبل می شد! در دل نالید: «چه فایده مهم بخت سیاهمه که هر روز زشتیش تو سرم کوبیده میشه» دلش عجیب گرفته بود…! صدای اذان از مسجد محل به گوشش رسید نفس عمیقش را از سینه بیرون فرستاد… حال و هوای نماز خواندن به دلش افتاد مثل همان روزها که با خدایش آشتی بود! دو سال بود که دیگر با خدا حرف نمی زد..! دو سال بود که دیگر نمازنمی خواند..!

حتی با این همه مشکالت دهان به گلایه هم باز نکرد و کمک نخواست..! چون با خدا قهر بود…! آری دو سال بود که با خدایش قهر بود… چرا که به نظرش چشم بسته بود روی تمام بدبختی هایش… گوش بسته بود روی تمام خدا خدا کردن هایش… از همان اتفاق دیگر او را صدا نزد! اما در آن لحظه دلش عجیب هوایش را کرده بود! حس عجیبی بر وجودش سرازیر می شد که هوای درد و دل در سرش بپیچد! دوسال حتی با او درد ودل هم نکرده بود… هیچگاه به جز او هم دردی نداشت… همیشه تنها مونس و همدم تنهایی هایش…

خدایش بود… بی اذن و اراده ی عقل و منطقش قدم هایش به سمت سرویس کشیده شد! وضو گرفت… سجاده را از داخل کشو بیرون آورد و پهن کرد… اقامه بست… با هر کلمه گویا گرمایی آرام آرام بر دلش می نشست… نمازش که تمام شد سر به سجده نهاد و لحظاتی بی هیچ ذکری یا حرفی همانطوربه سکوتش ادامه داد احتیاج داشت به این آرامشی که از سجده کردن در برابر پروردگارش به او دست می داد…! سر از سجده که برداشت دست هایش را بالا گرفت.. بعد از دوسال گویا این طلسم جدایی به طور معجزه آسایی شکسته شده بود!

دانلود رمان دواج مجدد دواج مجدد مهربانو pdf بدون سانسور

دانلود رمان سایه تردید رضوانه

دانلود رمان سایه تردید رضوانه رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان سایه تردید از رضوانه با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

دختری از تبار زیبایی و پاکی در گیر رسومات قدیمی خاندانشان شده و مجبور به ازدواج با فردی می شود که حتی در رویاهایش نیز جرئت ندارد او را وارد کند. پسری سرد خشک و خشن خیانت کردن مادر را به چشم دیده ایا او روانی سالم دارد؟ پاسخ الناز به این سوال یک نه بزرگ است و او مجبور به زندگی با مردی است که حتی به خواهر الناز نیز شک دارد. باید دید الناز تاب و توان حوا گونه خواهد داشت تا سیب سرخی در کام حسام شود و روح آلوده او را از شکاکی هایش برهاند؟…

خلاصه رمان سایه تردید

– من باید برم دیگه. – خیلی مسخره ای الناز. یک ساعتم نشده اومدیم. – همینم به زور مامانم قبول کرد تا بیام. باید زودتر برم خونه آماده بشم برای مهمونی. کتاب و دفترم را داخل کیف گذاشته و بوسه ای سریع روی گونه ی سمانه که با چهره ای بغ کرده و اخمو خیره ام بود زدم. – شنبه میبینمت. خداحافظ. در جواب تنها برایم شکلکی که نشان دهنده ی حرصش بود در آورده و خودش را با مسئله ی ریاضی سرگرم کرد. به حالت چهره‌اش خندیدم و با عجله از کتابخانه خارج شدم. بسختی توانسته بودم مامان را راضی کنم تا یک ساعتی را با سمانه به کتابخانه بیایم.

با کلی تهدید که دیرتر از یک ساعت به خانه برنگردم قبول کرد مرا بفرستد. با قدم هایی بلند مسیر خانه را که چند کوچه ای بالاتر از کتابخانه بود در پیش گرفتم. تا به خانه رسیدم مامان نگاهی به ساعت کرده و با طلبکاری گفت: – دیر که اومدی. حداقل زودتر حاضر شو تا راه بیفتیم. نگاهی به ساعت کرده و متوجه شدم با وجود عجله ام نیم ساعتی تاخیر داشتم. اما با این حال متعجب پرسیدم: – الان زود نیست بریم؟ مامان مسیر اتاق خوابشان را در پیش گرفت و با بدخلقی گفت: – نخیر.خونشون سمت الهیه است. الان بریم شانس بیاریم به ترافیک نخوریم یک

ساعت دیگه میرسیم. با شنیدن منطقه ای که خانواده ی رادمهر در آن زندگی می کردند ابرویی بالا انداخته و زیرلب زمزمه کردم: – پس حسابی خر پولن. مامان که گوش تیزی داشت صدایم را شنیده و جلوی در اتاق ایستاد و با لبخند نگاهم کرد. – آره. این جوری که مهناز می گفت توپ تکونشون نمیده. این لبخند مامان را می شناختم. همیشه از نشست و برخاست و دوستی با افراد متمول لذت میبرد. – مگه آقای رادمهر چیکاره است؟ وارد اتاق شده و با صدای بلند تری جوابم را داد. – تو کار بساز بفروشه.الانم برو زودتر آماده شو تا دیر نشده. باشه ای گفته و به سمت اتاقم رفتم…

دانلود رمان سایه تردید رضوانه رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان در حوالی تو هستی

دانلود رمان در حوالی تو هستی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان در حوالی تو از هستی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

آرا دختری زیبا و مهربان که از بچگی عاشق کیان مغروره. کیانی که به جای دیدن عشق آرا، فقط یک نقشه داره و اونم گرفتن انتقام خون پدر و برادرش از پدر آرا و چه بهتر اینکه طعمه زیبایی مثل آرا سر راهش قرار گرفته است…

خلاصه رمان در حوالی تو

بی حرف جلوتر از کیان راه می افتد و کیان هم پشت سرش وارد خونه می شود. _من میل ندارم می خوام برم اتاقم. _میای می نشینی روی میز. _می خوام برم اتاقم. محکم می گوید: گفتم میای می شینی سر میز. ناچار سمت میز چیده شده می رود و روی یکی از صندلی ها می نشیند و بی حواس به غذاهای روی میز نگاه می کند. نگاهی به آرا می اندازد: بکش، نگاه نکن. _میل ندارم. می خواهد از روی صندلی بلند شود که کیان تشر می زند: بتمرگ، یه چیزی کوفت کن، می خوای بمیری از نخوردگی؟

بی اختیار یکدفعه ای با صدای بلند زیر گریه می زند و کیان عصبی نگاهش می کند: نمی خورم هیچی از گلوم پایین نمیره، اینم اجباریه؟ اصلا می خوام بمیرم، برات مهمه؟ وقتی زن میاری خونه… برافروخته به آرا نگاه می کند و با چشمانی به خون نشسته سمتش خم می شود: چی زر زر می کنی؟ بمیری هم برام مهم نیست. فقط لطفا بعد از معاملم با پدرت بمیر. برام مهم نیستى که مرده و زندت فرقى داشته باشه، تو فقط یه پیشکش از سمتِ پدرِ افعیت بودى همین و بس. در ضمن، زنمى و یه بارم دستم بهت خورده؟

اینو باید تا الان متوجه شده باشى که تو هیچى نیستى. براى من… سرِ آرا بالا مى اید و با آن چشمانِ اشکى و چانه اى که از گریه و ضعف می لرزد به کیان نگاه می کند و کیان مکث می کند و حرفش انگار یادش می رود و حتى نمی تواند چشم از چشمانِ اشکى دخترک بگیرد، دلش خیلى پر است که براى کسى که همین ثانیه هاى پیش تحقیرش کرده بود و با صداى بلندى سرش داد می زد، در دو دل می کند: می دونى چند وقته خواهر و برادرمو ندیدم؟ مگه من به جز اونا کیو دارم که اونارو هم نمی زارى ببینم….

دانلود رمان در حوالی تو هستی رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان گتسبی بزرگ اسکات فیتس جرالد

دانلود رمان گتسبی بزرگ اسکات فیتس جرالد رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان گتسبی بزرگ از اسکات فیتس جرالد با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

داستان در سال ۱۹۲۲ جریان دارد. گتسبی بزرگ مرد جوان بسیار پولداری است که دائما مهمانی های بزرگ می دهد و همه می توانند در مهمانی های او شرکت کنند. در مورد گذشته او و طریق به دست آوردن ثروتش شایعات زیادی وجود دارد. با این وجود، نیک همسایه او متوجه می شود که گتسبی از خانواده بسیار فقیری بوده که عاشق دی زی دختری پولدار می شود. گتسبی برای خدمت نظام و تامین پول از دی زی دور می شود اما بعد خبر ازدواج او را دریافت می کند. با این حال گتسبی عاشق می ماند و همیشه و همیشه به دنبال عشق خود می گردد….

خلاصه رمان گتسبی بزرگ

خانواده من سه نسل است که در این شهر « غرب میانه » اشخاص سرشناس مرفهی هستند. کاره وی ها برای خودشان یک جور قبیله ای می شوند، و ما روایتی داریم که طبق آن خود را نواده دوک های باکلو می دانیم، اما بنیانگذار شاخه من در واقع برادر پدربزرگم، عموی بزرگ هاست که در سال ۱۸۵۱ به اینجا آمد، کسی را به نیابت خود به جنگ داخلی ” فرستاد و این عمده فروشی ابزار را که امروزه پدرم ادامه می دهد تأسیس کرد. من این عموی بزرگ را هرگز ندیدم، اما آن طور که می گویند به او شباهت دارم ـ

مخصوصاً با توجه به نقاشی نسبتاً عبوسی که در دفتر کار پدرم آویزان است. من در سال ۱۹۱۵ یعنی درست بیست و پنج سال بعد از پدرم از دانشگاه ییل ” در نیو هی ون فارغ التحصیل شدم و اندکی بعد، در آن مهاجرت عقب افتاده نیوتانیک که به جنگ کبیر معروف شده است شرکت کردم. و چنان حظ جانانه ای از « حمله متقابله » بردم که با یک حال بی قرار به آمریکا برگشتم. « غرب میانه » به جای آنکه قلب گرم جهان باشد اکنون بان لبه ژنده عالم بود ـ بنابراین تصمیم گرفتم به « شرق » بروم و کار خرید و

فروش اوراق بهادار را بیاموزم . هر که را می شناختم در این کار بود، پس پیش خود گفتم که خرید و فروش اوراق بهادار لابد معاش یک نفر آدم مجرد دیگر را هم می تواند تأمین کند . همه عمه ها ، خاله ها ، دایی ها و عموهای من به شور نشستند ، انگار که می خواستند دبیرستانی منتخاب کنند ، و سرانجام با قیافه گرفته و مردد گفتند : « خیلی خب . » پدرم موافقت کرد مخارج یک سال مرا بپردازد ، و پس از چند تأخیر گوناگون در بهار ۱۹۲۲ و به خیال خود به طور دایم روانه « شرق » شدم . کار عملی ، گرفتن اتاق در شهر بود…

دانلود رمان گتسبی بزرگ اسکات فیتس جرالد رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان سعادت آباد بهاره حسنی

دانلود رمان سعادت آباد بهاره حسنی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان سعادت آباد از بهاره حسنی با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و از اون حامله میشه! این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه! و سوزان مجبور میشه بچه رو سقط کنه و از خانواده طرد میشه، خانواده ای پسر دوست و دختر رو بی ارزش میدونن، ک باعث میشه سوزان چند سال به دستور پدر و عموش ک همون پدر رستان هست محکوم به تنها زندگی کردن بشه و … حالا بعد گذشت ۱۲ سال رستان برمیگرده با دخترش ، این ها دوباره همو میبینن و پرده از راز ها برداشته میشه…..

خلاصه رمان سعادت آباد

در بین راه توقف زیاد داشتم. جوری که وقتی رسیدم، هوا تاریک شده بود. آخرین باری که به این جا آمدم، در اوج ناامیدی بودم. دوست داشتم که تنها باشم. ولی تمام مدت، نزهت در کنارم بود و نصیحتم می کرد. چشمانم را بستم تا تمام آن خاطرات را از ذهنم پاک کنم. چه روزهای فاجعه باری بود. دختر جوانی که همراه با یک پیرزن، به تبعید فرستاده شده بود. مقابل خانه نگه داشتم و نگاهی به در کوچک و طاق قدیمی سر در آن کردم. این خانه قدمتی به اندازه شهر داشت. لامپی که بالای سردر روشن بود، نشان می داد که سرایدار هنوز در آن جا ساکن است. کلید انداختم. داخل رفت، ولی نچرخید.

کمی خم شدم و بیشتر تکان دادم. قفل عوض شده بود. زنگ را زدم، اما جوابی نیامد. دوباره زنگ زدم. باز هم خبری نبود. این بار دستم را روی زنگ گذاشتم و برنداشتم. چند لحظه بعد، صدای لخ لخ دمپایی هایی آمد و بعد در باز شد و یک غول بی شاخ و دم، مقابلم ظاهر شد. چته؟ مگه سر آوردی؟ با حیرت نگاهش کردم. سید یحیی نبود. او را نمی شناختم. شما کی هستی؟ کمی جا خورد. ولی با آن قد دو متری اش، مقابل در را گرفت و هر دو دستش را به چهارچوب در تکیه داد. خانم ما رو زابراه کردی، حالا طلبکار هم هستی؟ یک ابرویم بالا رفت و برای لحظه ای با همان غرور و نخوت فروهرها گفتم:

سید یحیی کجاست؟ چرا قفل در عوض شده؟ متوجه شدم که کمی جا خورد، ولی باز هم کوتاه نیامد و بلند بلند گفت: آباد چی میگی خانم؟ میگیم ما رو زابراه کردی نصف شب. هری… مچم را چرخاندم و در نور اندکی که از حیاط به بیرون می تابید، به ساعتم نگاه کردم. ساعت هشت بود. از کنار دستش زنی را دیدم که با چادر سفید، در حالی که رویش را پوشانده بود، در وسط حیاط ایستاده بود. تعجب و کمی هم نگرانی از چشمانش معلوم بود. مرد که خط نگاه مرا گرفته بود، سرش را چرخاند و زن را دید و سرش داد زد که برود داخل. در میان داد و هوارش، صدای من هم بالا رفت…

دانلود رمان سعادت آباد بهاره حسنی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان در مسیر آب و آتش فرشته تات شهدوست

دانلود رمان در مسیر آب و آتش فرشته تات شهدوست رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان در مسیر آب و آتش از فرشته تات شهدوست با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

دختری به اسم مانیا محبی پزشکی خونده… می خواد به درسش ادامه بده تا تخصصش رو بگیره ولی در کنارش می خواد تو یه بیمارستان هم مشغول به کار بشه… مانیا با پدر و مادرش زندگی می کنه و تک فرزنده… تو زندگیش ۲ تا ارزو داره یکیش اینکه پزشک بشه که خب به این ارزوش رسیده… اون یکی ارزوش اینه که بره تو ارتش…

خلاصه کتاب در مسیر آب و آتش

ماشین رو جلوی خونه ی شمیم نگه داشتم… شمیم :خب کاری نداری؟… -از اول هم کاری نداشتم… –اونو که می دونم… تو هر وقت کارت به من گیر می کنه اینورا پیدات میشه… با لبخند نگاهش کردم و گفتم :خوبه اینو میدونی و بازم باهام میای… –چه کنین دیگه خرابه رفاقتیم… -پس بپا خونه خرابمون نکنی… خندید وگفت :نه دیگه در اون حد… ولی باشه تمام سعیمو می کنم… -نمی خوای بری؟… خیر سرم امشب قراره برام خواستگار بیاد… اونوقت نشستم اینجا و دارم با تو کل کل می کنم… د برو دیگه…
–خیلی خب بابا..چه جوشه خواستگارشم میزنه..بیا تو هم با این لگنت… دو کلام خواستیم حرف بزنیما… از ماشین پیاده شد… سرشو از پنجره کرد تو… لبامو جمع کردمو و پشت چشم نازک کردم… با صدای کشیده ای گفتم: اوهو… به ایکس تیری من میگی لگن؟… پس بیام به ابو قراضه ی تو بنازم؟… در ضمن دو کلامه تو ۲ ساعت تموم طول می کشه… فکر گوش منو نمی کنی لااقل به اون فک بدبختت یه استراحت بده… –تو به فک من کاری نداشته باش… برو یه فکری واسه ی گوشات بکن که خدادادی ایراد داره چرا میذاریش پای من؟…

دانلود رمان در مسیر آب و آتش فرشته تات شهدوست رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان عهد گل شببو (جلد سوم) تسا دیر

دانلود رمان عهد گل شببو (جلد سوم) تسا دیر pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان عهد گل شببو (جلد سوم) از تسا دیر با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

پنه لوپه از حیواناتی مراقبت می کند که هیچکس آنها را دوست ندارد. برادرش، خواستار بازگشت پنی از لندن به عمارت روستایی است. چون پنی در لندن تنهاست. اما پنی خاطرات وحشتناکی از بزرگ شدن در خانه ییلاقی دارد و عمه کارولین پیشنهاد می‌کند که اگر خانه ای برای همه حیوانات خانگی پیدا کند، شاید برادرش اجازه دهد در لندن بماند. پنی متوجه شد خانه کناریشان دیگر خالی نیست و توسط گابریل دوک اشغال شده است. آنها تصمیم می گیرند برای حیوانات خانه پیدا کنن تا پنی در لندن بماند و البته کم کم به هم جذب می شوند و رابطه ای بینشان شکل می گیرد…

خلاصه رمان عهد گل شببوی زرد

در طول سال ها مراقبت از حیوانات، لیدی پنه لوپه کمپیون، ناخواسته چند چیز را یاد گرفته بود. سگ ها پارس می کردند، خرگوش ها جست و خیز می کردند. جوجه تیغی ها خودشان را به شکل بالشتک سوزن جمع می کردند. گربه ها وسط فرش اتاق پذیرایی دراز می کشیدند و جاهای بدشان را لیس می زدند. طوطی های سردرگم از پنجره های باز بیرون می زدند و روی طاقچه هایی که فقط دور از دسترس بودند، مستقر می شدند. و پنی هم با لباس خواب از پنجره خم شده بود تا آنها را نجات دهد.

–حتی اگر این کار به معنای به خطر انداختن جان خودش بود. هر قدر موجودات گمشده، تنها و زخمی که خانه اش را پرکرده بودند می توانستند ماهیتشان را عوض کنند، پنی هم می توانست ذاتش را عوض کند . با یک دست پنجره را گرفته بود و با دست دیگرش غذای پرنده را در دستش تکان می داد. _حالا بیا، عسلم. از این طرف. برات بیسکویت درست کردم. دلیله سر پُر پرش را یکور کرد و به غذا نگاه کرد، اما از جایش تکان نخورد. از دور نگاه می کرد، چشمانش به کمرنگی گل های گندم بود.

پنی آهی کشید. واقعا هیچکس را جز خودش سرزنش نمی کرد. غروب فراموش کرده بود قفس پرنده را بپوشاند و در حالی که رمان دلپذیری را تمام می کرد، شمع را تا دیر وقت روشن گذاشته بود. با این حال حتی خوابش را هم نمی دید که دلیله آنقدر زرنگ باشد که با چنگالش در کوچک را باز کند. یک دفعه طوطی از قفسش فرار کرد و از پنجره بیرون رفت. پنی لب هایش را جمع کرد و سوت زد. _می بینی، عزیزم؟ این یه بیسکویته، مگه نه؟ یه بیسکویت زنجبیلی ترد و خوشمزه. طوطی مچ مچ کرد. _دختر زیبا…

دانلود رمان عهد گل شببو (جلد سوم) تسا دیر pdf رایگان بدون سانسور

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
ابر برچسب ها
دانلود رمان های سما اسفندی دانلود رمان های ناشناس دانلود رمان های مهین عبدی دانلود رمان های نرگس حسینی دانلود رمان های فرشته تات شهدوست دانلود رمان باید عاشق شد صدای بی صدا pdf دانلود رمان های دی بی رینولدز دانلود رمان رافائل خون آشام (جلد اول) دی بی رینولدز pdf دانلود رمان های عشق تا گناه شیوا الماسی دانلود رمان دواج صوری دواج صوری پرستو.ن pdf دانلود رمان عشق تا گناه عشق تا گناه شیوا الماسی pdf دانلود رمان های K_Bromberg دانلود رمان سرکش K_Bromberg pdf دانلود رمان دو پرنده بی سرزمین (جلد اول) یگانه اولادی pdf دانلود رمان های صدای بی صدا دانلود رمان تصاحب گر willow winters pdf دانلود رمان های willow winters دانلود رمان های فری بانو دانلود رمان دختر شر فری بانو pdf دانلود رمان های میم بهارلویی دانلود رمان پنجره ی جنوبی میم بهارلویی pdf دانلود رمان های شقایق لامعی دانلود رمان تمام شهر خوابیدن شقایق لامعی pdf دانلود رمان های یگانه اولادی دانلود رمان افسون زمان سما اسفندی pdf
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.