دانلود رمان آلمای من ناشناس

دانلود رمان آلمای من ناشناس رایگان pdf بدون سانسور

دانلود رمان آلمای من از ناشناس با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

در مورد زندگی آلما و مبین که نسبت فامیلی دارن. از‌ بچگی به اسم هم بودنو قرار بود وقتی بزرگ میشن باهم ازدواج کنن اما یک مشکل تو یک خانوادشون به وجود میاد که باعث میشه مبین با خانوادش به آمریکا بره اما به آلما قول میده که برگرده. بعد از چند سال مامان بزرگ‌ آلما حالش بد میشه و بهش میگه که دنبال مبین بگرده. آلما با دوستش به بهانه تحصیل به خارج میرن و…

خلاصه رمان آلمای من

وارد اتاقی شدیم که بیشتر شبیه به یه خونه ی پنجاه متری بود تا اتاق خواب. داخل اتاق یه تخت بود و چند تا در که مشخص بود برای سرویس بهداشتیه. اتاق خالی بود اما تخت زیبا و دونفره ای که داخل اتاق بود نمای زیبایی بهش داده بود. باصدای خدمتکار به خودمون اومدیم: +فعلا اینجا باشین تا شب آماده شین برای سفر.! منو دریا به هم نگاه کردیم و با تعجب گفتم: _سفر؟! کدوم سفر؟!!! خدمتکار پوزخندی زود و گفت: _مگه شما ازهمون دخترایی نیستین که میخوان قاچاقی برن اونور.؟ بعدش هم بدون اینکه حرف دیگه ای زده بشه درو بست و رفت. حسابی هنگ کرده بودم که دریا با لکنت

گفت: +ن… نکنه.. اشتب… اشتباه! وای آلما!! بدبخت شدیم! بعدش هم سردرگم گوشه های اتاق رو می گشت معلوم بود دنبال یه راهه! با نگرانی و کلافگی گفتم: _دریا چیشده چرا چیزی به من نمیگی؟!خب بگو مردم از نگرانی و استرس. دریا همونجور که میگشت گفت: _الان فقط یه راهی پیدا کنیم که از اینجا بریم بیرون.. واقعا کلافه شده بودم. بلند گفتم: _چیشده دریا؟؟ دریا از کارش دست کشید و پوفی کشید.. تاحالا دریا رو انقدر جدی ندیده بودم. با سرش به تخت اشاره کرد و گفت: +بیا بشین. روتخت نشستم که با ناراحتی گفت: _ما اشتباهی اون مرده رو با دوست پدرت اشتباه گرفتیم! _خودمم اینو فهمیدم.

بقیش چی؟ +عموی من که میدونی پلیسه! از این موارد زیاد دارن. با تعجب گفتم کدوم موارد؟! +دخترای فراری مشکل دار یا هرکس دیگه ای که بخواد وارد کشورای دیگه بشه به هرشکلی که شده خودش رو وارد یه سری باند میکنه که قاچاقی ردشون میکنن اونور آبو بهشون وعده ی کار میدن واقعا بهشون کار میدن اما… مکث کرد که پرسیدم: اما..؟؟ +کاراشون روسپی گری میشه! با تموم شدن این جمله از ترس خشکم زد. نمی تونستم حرفی بزنم. ناگهان در باز شد. همون زن خدمتکار بود. _بیاید توسالن .اونجا منتظرتونم. همونطور زل زده بودم به در که دریا گفت: +ببین آلما اینا خیلی خطرناکن اگه کولی بازی در بیاریم…

دانلود رمان آلمای من ناشناس رایگان pdf بدون سانسور

  • 30 دسامبر 2024
  • rbadmin
https://book2020.ir/?p=1478
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بیست کتاب " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.